بخشی از نامه ولی امر مسلمین جهان حضرت امام خامنه ای به امام جمعه اردبیل:
آنچه از قول مراجع سلف، رحمت الله علیهم، نقل شده است، بیش از این نیست که اگر این کار ضرر معتنى به ندارد، جایز است.
آیا سبک کردن شیعه در افکار جهانیان ضرر معتنى به نیست؟
آیا مخدوش کردن محبت و عشق شیعیان به خاندان مظلوم پیامبر (ص) و بخصوص شیفتگى بى حد و حصر آنان به سالار شهیدان (ع) را بد جلوه دادن ضرر نیست؟
کدام ضرر از این بالاتر است.؟
اگر قمهزدن به صورت عملى انفرادى در خانههاى در بسته انجام مىگرفت، ضررى که ملاک حرمت است فقط ضرر جسمى بود؛ وقتى این کار على رؤس الاشهاد و در مقابل دوربینها و چشمهاى دشمنان و بیگانگان بلکه در مقابل چشم جوانان خودمان انجام مى گیرد، آن وقت دیگر ضررى که باید معیار حرمت باشد فقط ضرر جسمى و فردى نیست، بلکه مضرات بزرگ تبلیغى که با آبروى اسلام و شیعه سر و کار دارد نیز باید مورد توجه باشد.
هفتم محرم الحرام 1415 مطابق 27 خرداد 1373
افسانه سر به محمل کوبیدن بارها شنیدهایم که قمهزنان به این روایت دروغ تمسک میکنند و بیخبر از همهجا میگویند: اگر قمهزنی و سر شکافتن در عاشورا و عزای حسین، علیه السلام، جایز نیست پس چرا زینب، سلاماللهعلیها، سرش را به چوب محمل کوفت و سر و صورتش را آغشته به خون کرد! مگر امامسجاد، علیه السلام، همراه زینب نبود و این اقدام عمه را ندید. آیا سکوت امام معصوم در اینجا نمیتواند در تأیید و تقریر این عمل باشد؟! محدث متقی، صاحب مفاتیح الجنان؛ مرحوم شیخ عباس قمی~ در مورد این خبر مینویسد: مؤلف میگوید که ذکر محامل و هودج در غیر خبر «مسلم جصّاص» نیست و این خبر را اگرچه علامه مجلسی نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نور العین است که حال هر دو کتاب برای اهل فن حدیث مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلام الله علیها، و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدّره که عقیلة هاشمیین و عالمة غیر معلمه و رضیعة نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است. محدث قمی سپس با استناد به کتابهای معتبر مینویسد که اصلاً محامل یا هودجی در کار نبود تا حضرت زینب (س) سرش را به آن بکوبد.
به ادامه مطلب بروید
یکی از شبهاتی که در مورد حرمت قمهزنی وارد مینمایند این است که بسیاری از فقهاء در زمان گذشته حکم بر جواز قمهزنی نمودهاند و در صورتی که ما قمهزنی را جایز ندانیم باید اعتقاد داشته باشیم که آنها از این موضوع مهم، غافل بودهاند و در اجتهاد خویش خطا نمودهاند.
در جواب باید گفت: موضوعی که در این زمان مطرح میباشد اصلاً در گذشته مطرح نبوده است. زیرا در گذشته فقهاء در بررسی حکم قمهزنی بر مبنای حکم اولی آن که وارد نشدن ضرر به بدن است، حکم به جواز قمهزنی- تا زمانی که موجب ضرر جدی بر بدن نشود- مینمودند. و چون در آن زمان وسائل ارتباط جمعی و پخش سریع وقایع به صورت کنونی وجود نداشت بحث وهن مذهب که حکم ثانوی میباشد نیز مطرح نبوده و به آن توجهی نداشتهاند ولی در این زمان با به وجود آمدن وسائل ارتباطی و پخش سریع اخبار، بحث وهن مذهب بودن قمهزنی تشدید گردیده است و بصورت کلی موضوع جدیدی به وجود آمده است. اگر پنجاه سال قبل مرجع تقلیدى قمهزنى را جایز شمرده، دلیل نمىشود که الآن نیز جایز باشد. ما تأثیر زمان و مکان را در احکام قبول نداریم، ولى در موضوعات قبول داریم که زمان و مکان باعث تغییر موضوع مى شود.و از طرفی دیگر همان گونه که در بحثهای سابق گذشت فقهاء در گذشته در این مورد در تنگنا قرار داشته و دست آنها بسته بود، زیرا در صورت حکم به حرمت قمهزنی متهم به مخالفت با عزاداری امام حسین، علیه السلام، میشدند و آنها در این موارد اقتداء به ائمه اطهار (ع) مینمودند و در مسائلی که جامعه قابلیت درک و پذیرش آن را نداشتند، سکوت اختیار مینمودند.
بر خلاف آنچه تصور میگردد حرمت قمهزنی در سالهای اخیر و بعد از فتوای رهبری مطرح گردیده است، باید گفت فقهاء و علمای بزرگی قبل از مقام معظم رهبری و حتی قبل از انقلاب وجود داشتهاند که حکم بر حرمت قمهزنی نمودهاند؛ که از این میان میتوان از فقهاء بزرگی همچون:
آیت الله العظمی سید محمد حسن شیرازی مشهور به میرزای شیرازی (1230-1312ق)،
حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم1267- 1355ق،)
زعیم بزرگ جهان تشیع آیت الله العظمی سیدابوالحسناصفهانی (1284-1365ق)،
دانشمند پر آوازة شیعی آیت الله العظمی سید محسن امین عاملی (1284- 1318ق)،
فقیه نامدار آیت الله العظمی سید محسن حکیم (متوفی 1348ش)،
علامه شیخ محمد جواد مغنیه (1322 - 1400ق)،
فقیه مجاهد آیت الله العظمی عبدالکریم جزائری(1289- 1342ق)
آیت الله محمد باقر بیرجندی (1276- 1352ق)،
آیت الله سید محمد مهدی قزوینی (متوفی 1358ق)،
آیت الله هبةالدین حسینی شهرستانی (1301-1386ق)،
آیت الله شیخ جعفر بدیری (متوفی 1369 ق)،
علامه شیخ محسن شراره (متوفی1365 ق)،
آیت الله شیخ محمد خالصی (متوفی 1383 ق)،
عالم و زاهد معروف شیخ علی قمی (متوفی 1371 ق)،
آیت اللَّه شیخ غلامحسین تبریزى (1260- 1359ش)،
امام خمینی، آیت الله شهید مطهری و آیت الله شهید سید محمد باقر صدر نام برد.
به ادامه مطلب بروید...
گوشه ای از فعالیت امام موسی صدر از بیان حجه الاسلام سید هادی خسروشاهی: به طور کلی باید گفت که فعالیت امام موسی صدر، علیرغم همهی مزیتهای مشابه سید جمالالدین اسد آبادی، در منطقهی خاصی محدود بود، ولی فعالیت سید تقریباً فراگیر بود و شامل همهی مشرقزمین میشد. البته باید گفت در همان چهارچوب محدود منطقهی خاورمیانه عربی، یعنی لبنان، سوریه و ایران، ارتباط امام موسی صدر با مردم بسیار بیشتر و وسیعتر از تماسهای سید جمالالدین بود و همهی هم میدانیم هر دو شخصیت فرهیخته و برجسته، در راستای تحقق اهداف خود، از ملاقات با حکام و سلاطین، علیرغم عدم تمایل قلبی و عقیدتی، ابایی نداشتند. این البته یک روش معقول و منطقی برای کسانی است که میخواهند در اصلاح جامعه تأثیرگذار باشند و فقط به «شعار» بسنده نکنند. در مورد امام موسی صدر نکتهای به یادم آمد که بیمناسبت نیست آن را هم نقل کنم. در سفری به الجزایر، که همراه مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی برای شرکت در کنفرانس «اندیشهی اسلامی» به آنجا رفته بودم، امام موسی صدر هم از لبنان آمده بود. کنفرانس یک هفته ادامه داشت و طبعاً فرصت دیدار و گفتوگو با ایشان و دیگر علما و بزرگان زیاد بود. در یکی از این دیدارهای خصوصی، که مرحوم دکتر شهیدی هم بود، گفتم اگر جنابعالی در قم یا نجف میماندید، بیشک یکی از مراجع عمدهی آیندهی عالم تشیع میشدید؟ چرا حوزه را ترک نمودید؟ امام موسی صدر، ضمن تشکر از «حسن ظن» بنده ـبه قول ایشانـ گفتند اتفاقاً من روزی در نجف با آقای صدر (آیتالله سید محمدباقر صدر) صحبت میکردم و ایشان پیشنهاد کردند که در حوزهی نجف بمانیم و همین نکته را که جنابعالی اشاره کردید، یادآور شدند، ولی من به ایشان پاسخ دادم که پسر عموی عزیز، شما در نجف بمانید و حوزه را اداره کنید و مرجعیت را به عهده بگیرید و اجازه بدهید که من دنبال کار سید جمالالدین را بگیرم که ظاهراً متولی ندارد. اکنون هم عقیدهام این است که مشکل جهان تشیع فقدان مرجع تقلید یا کمبود «رسالهی عملیه» نیست. باید مواردی را که کمبود هست پیگیری کنیم و عزت و موقعیت واقعی شیعه را احیا کنیم و وحدت شیعه و سنی را به وجود آوریم؛ همان طور که سید جمال خواهان آن بود.